به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حج به نقل از قدس آنلاین، به عبارت بهتر عاشورا و آنچه در کربلا رخ داد، نوع مواجهه بشر با مصیبت و بهره گیری از آن را تغییر داد. در واکاوی این مسأله با حجت الاسلام و المسلمین قائم مقامی، استاد حوزه و دانشگاه و محقق و پژوهشگر معارف اسلامی به گفت و گو پرداخته ایم که مشروح آن از نظرتان میگذرد:
همه ساله ما در ایام محرم با بیان مصایب کربلا و آنچه بر سیدالشهدا (ع) و یاران و
اهل بیتشان رفت عزاداری میکنیم، دلیل این عزاداریها چیست؟
یکی از برکات محرم و صفر به تفکر واداشتن انسانهاست و از موضوعات ضروری برای بازنگری و تأمل در این واقعه این است که جریان مصیبت که اوج آن در عالم هستی در عاشورا رخ داده (در زیارت عاشورا بر عظمت این مصیبت به عنوان عظیمترین مصیبت زمین و آسمان تصریح شده)، در جهان رو به افزایش میرود یا کاهش؟
در این مورد اگر واکاوی و تحقیق داشته باشیم، شاید نتوان به نتیجه صریح و دقیق رسید، اما باید احتمالات را در نظر گرفت شاید از منظر احتمال، سیر مصایب جهانی پس از وقوع عاشورا از یک منظر افزایش و از یک منظر کاهش یافته باشد.
عاشورا برای احیای دین و بیداری مسلمین بود، پس باید مصیبتها کاهش یافته باشد، آیا عاشورا چنین کارکردی داشته است؟
از یک نظر مصیبت افزایش یافته است، وقتی کسانی به خود اجازه میدهند، چنین حرمت حجت الهی و فرزند پیامبر (ص) و امام مسلمین (ع) را بشکنند و از این کار ابایی ندارند، پس از آن دیگر حرمت شکنی معنی و گذشتن از مرزهای حرمت برای آنها عادی و آسان میشود.
در نتیجه همین روند است که مصایب جهانی دامنگیر جامعه اسلامی شد و قدرت از مسلمین سلب گردید و حاکمیت آنها از بین رفت و در دست یهود قرار گرفت، آن هم به عنوان طایفه ای قلیل و متاسفانه همین روند، آنها را در مرکز جهان اسلام قرار داد؛ یعنی آن چیزی که در مکه معظمه با تصرف با واسطه وهابیت و در
بیت المقدس به طور مستقیم شاهد آن هستیم و امروز کار به جایی رسیده که صهیونیسم حرف نهاییاش را
می زند و میگوید، قدس شریف هدف ماست و باید مسجدها تخریب شده و معابد ما برپا شود.
این سیر که از عاشورا به بعد آغاز میشود، از یک جهت مصایب را افزایش میدهد؛ زیرا کفر خفی به کفر جلی بدل میشود، یعنی همان چه در غرب رخ داد، اما از جهتی مصایب کاهش یافت؛ زیرا این بیداری و عقلانیت و آگاهی موجب شد، انسان اجازه ندهد مجدداً چنین واقعه ای در صحنه جهان رخ دهد و چنین حریمی شکسته شود؛ از این رو، سیر بیداری و بصیرت عاشورایی منجر میشود که نظام ولایت فقیه تشکیل شود و عده ای پای این حقیقت بایستند و عقب ننشینند و رهبران جریان باطل جرأت نکنند و توان مقابله مستقیم نداشته باشند که با رهبر جریان حق در نظام اسلامی در عین داشتن بغض و کینه مقابله کنند، در حالی که در زمان سیدالشهدا (ع) چنین چیزی رخ داد، اما پس از وقوع انقلاب اسلامی جریان کفر جهانی با واسطه و عناصری از دنیای قدیم حمله را علیه ما انجام داد، به عنوان مثال با واسطه هایی همچون صدام، القاعده، طالبان و داعش.
چرا چنین مسألهای رخ داد؟
زیرا جریانی که میخواهد به اسلام ناب و ولایی هجمه کند، جریانی است که تاریخ انقضای آن به سرآمده به عبارت بهتر جریانهایی مثل داعش هرگز نمیتوانند بر جهان اسلام حاکمیت داشته باشند و اینها همه از برکات سیر وقایع عاشورایی است.
بنابراین، از نظر ظاهری پس از واقعه عاشورا شاهد سیر افزایش مصیبت در جهان هستیم و از جهت دیگر شاهد کاهش به دلیل بازگشت به حقیقت دین، توبه و بیداری و افزایش عقلانیت که دیگر اجازه نداد جریان باطل استمرار داشته باشد؛ از این روست که امروز نفاق حکومتی ندارد، بلکه این کفر جلی است که حکومتهایی را در دست دارد.
در مجموع من اعتقاد دارم از عاشورا به بعد در صحنه جهان سیر کاهش مصیبت را داریم که ادامه مییابد و بشریت را بیدار و او را عاقل و متنبه و توّاب کرده و بستری را فراهم میکند، برای آن واقعه شگرف جهانی یعنی ظهور امام عصر (عج).
به دلایلی که اثبات میکند، مصیبت پس از عاشورا افزایش یافته اشاره کردید، چه دلیل و گواهی بر کاهش آن در نظر دارید؟
باید توجه داشت، عللی به آن واقعه انجامید مثل اکتفای به ظاهر دین، جهل و عدم بصیرت و از سوی دیگر حکمتهایی نیز دارد که متولی آن خدا و پیامبر (ص) و امام (ع) هستند؛ اگر علت واقعه ترس و جهل و عدم معرفت بود، اما حکمت ماجرا این شد که انسان نهراسد و از توپ و تشر حکام طاغوتی و سلاح به دست نترسد، حکمت دیگر این بود که از عللی که به فاجعه کربلا انجامید، جلوگیری شد، به گونه ای که در صحنه جهان دیگر عاشورایی رخ نداد، به عبارت بهتر انسان به چنین سقوط و بی عقلی و جهالت و سِحرشدگی نرسید که مقابل حجت الهی بایستد، شاید بهتر است بگوییم عاشورا واقع شد تا دیگر عاشورایی رخ ندهد!
امروز غیرممکن است که وضعیت بشر به جایی برسد که با حجت الهی چنین برخورد کند شاید یکی از دلایل غیبت همین است که حجت خدا نماینده ای را میفرستد تا مردم را بسنجند؛ زیرا پیش از غیبت فیزیکی امام و بر اثر غفلت و اعراض از ولایت، غیبت شروع شده بود یعنی حتی پیش از ولادت امام عصر (عج) و هر چه پیش میرویم بیشتر میشود تا جایی که وجود مبارک امام (عج) نیز غایب میشود.
این افزایش مصیبت همراه با کاهش غیبت نیز است، یعنی غیبت امام (عج) انسانها را به خود آورده تا با تفکر و تأمل به باطن دین، امامت و ولایت بازگشت داشته باشند که این سیر دومی کار را به جایی میرساند که وقتی امام عصر (عج) نماینده خود را برای آزمایش جهان میفرستند پاسخ مثبت با دامنه جهانی دریافت میکند، یعنی بخشی از مردم جهان نماینده را پذیرفته با او همراه شده و امکان تشکیل دولت را برایش فراهم کردند و این چیزی است که مردم در زمان سیدالشهدا (ع) و ماجرای مسلم بن عقیل در اثر بی معرفتی انجام ندادند.
عقیله بنی هاشم (س) در جلسه ابن زیاد تعبیری از عاشورا دارند و میفرمایند: «چیزی جز زیبایی در کربلا ندیدم»؛ چطور چنین چیزی در عین مصیبت عظمای تاریخ بشریت ممکن است؟
جا دارد از مردم جهان برای بازنگری این فرهنگ، حکمت و معارف اهل بیت (ع) و شیعه دعوت کنیم؛ زیرا چنین نگاهی را در آن واحد امکانپذیر میکند تا انسانها به یک عمل واحد از دو منظر نگاه کنند، یعنی فعل واحد حضرت سیدالشهدا (ع) هم منسوب به خداوند است، از یک سو یعنی اراده الهی بود و از سویی نیز فعل بشر است و کسانی با مسؤولیت خود آن را انجام داده اند!
وقتی ابن زیاد ملعون از ایشان میپرسد، کار خدا را با برادرت چطور دیدی؟ ! ایشان بدون تامل میفرمایند: «کار خدا را زیبا دیدم، ولی کارتان سیاه و گزنده و درناک و پلید بود»؛ یعنی شما چنین کاری انجام دادید.
به عبارت بهتر عمل وقتی به انسان منسوب است، سیاه و وحشتناک میشود، اما وقتی به حکمت الهی منسوب باشد زیباست؛ یعنی شهادت و لقای خدا و عالیترین حالت عاشقانه!
این نکته بسیار مهم است و از نظر معارفی هم پیامدهایی دارد که چه فرهنگی میتواند در آنِ واحد هم زیبا ببیند و هم زشت و نه زشتیِ عمل انسانی زیبایی حکمت الهی را از بین ببرد و نه زیبایی حکمت الهی زشتیِ شقاوت و جنایت انسانی را.
و این ویژگی عقل کامل الهی و فرهنگ شیعی است که در آنِ واحد هم اهل گریه است و هم اهل خنده. آنجا که پای فعل بشری و حکام جائز است، گریه و اعتراض میکند و وقتی به کار خدا راضی است لبخند میزند، از این رو، به تعبیری شیعیان فیلسوفترین مردم جهان هستند.
شیعه وقتی به طاغوت جهانی اعتراض دارد از آن میگرید که چرا آمریکا و اسراییل بر جهان حاکم هستند و در همین حال وقتی فعل و حکمت و مشیت الهی را میبیند سرتاپا خشنودی و شکر است و فرحناک و این پدیده انسان شناسی شگفت آور است.
داشتن چنین نگاهی به زشتیهای اعمال انسان و زیباییهای حکمت الهی چه تأثیری بر سبک زندگی انسانها بر جا میگذارد؟
دو نگاه انحرافی که به آنها اشاره شد، دقیقاً بر سبک زندگی انسان اثر میگذارد؛ زیرا نگاهی میخواهد زیبایی فعل خدا را به زشتی فعل بشر تسری دهد.
از این رو، تن در میدهد به گناه و خلاف و با اتکای به رحمت الهی به خود اجازه گناه میدهد، به این بهانه که خدا جهنمی ندارد و همه جا بهشت است، حریم شکنی و فساد کرده و حدود الهی را رعایت نمیکند.
از سوی دیگر دیدگاهی معتقد است که این چه خدایی است که اجازه میدهد چنین آفرینشی با این ظلمت داشته باشد و به خدا اعتراض میکند و دچار بدبینی و افسردگی و سیاهی شده و سبک زندگی او مأیوسانه میشود و درست عبادت نمیکند و نشاط لازم را ندارد.
باید توجه داشت، در بحث سبک زندگی صحیح ما معتقد به دو محور عقلانیت و نشاط هستیم، اگر کسی خسته، مایوس و بدبین باشد نمیتواند زندگی صحیحی را سامان دهد، اگر انسان بخواهد به سبک صحیح از زندگی دست یابد، باید این نگاه را داشته باشد و شیعه حداقل در کلام چنین نگاهی را دارد و جا دارد بازتر شود تا پیامدهای چنین نگاهی بیشتر انعکاس یابد.